داستان طنز گاو و گوسفند
داستان طنز گاو و گوسفند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﭘﺎﺵ میشکنه ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﻠﻨﺪﺷﻪ ، ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﺎﺭﻩ .
ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﮕﻪ : " ﺍﮔﻪ ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﮔﺎﻭ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺭﻭﻯ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯿﺪ "
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه : ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ :(
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﭘﺎﺵ میشکنه ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﻠﻨﺪﺷﻪ ، ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﺎﺭﻩ .
ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﮕﻪ : " ﺍﮔﻪ ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﮔﺎﻭ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺭﻭﻯ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯿﺪ "
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه : ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ :(
قدم ۱۷
آیا میدانستید بیشتر مردم روی کره زمین واقعا نمیدانند چه چیزی را میخواهند؟ حال وقتش است شما از خودتان بپرسید چه چیزی را میخواهید؟
متاسفانه وقتی مرد عاشق زن میشه همه چی رو فراموش میکنه و بعدها بعضی هاشون چوب این فراموشیشون رو در طول زندگی میخورن
قدم ۱۶
کجا هستید و به کجا میخواهید بروید؟
من همیشه از خودم میپرسم: قرار است به کجا بروم؟ جایگاه من در حال حاضر چیست؟ شما باید از خودتان این را بپرسید که کجا هستید و به کجا میخواهید بروید؟
قدم ۱۵
من همیشه زندگی پر مخاطره و جنجالی داشتهام زیرا به هیچ قانونی که میخواست مرا محدود کند پایدار نبودم. آیا شما انسان ترسو و با احتیاطی هستید؟ درصد این احتیاط چقدر است؟ آیا فکر نمیکنید که این ترسها شما را از آرزویتان دور نگه داشته؟
در بیان دنبال کنید