اعتماد به نفس
اعتماد به نفس چیست
تعریف اعتماد به نفس و چگونه آن را در زندگی پیاده کنیم ، روش افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران چیست ، تاثیر آن در زندگی ما چیست ، اعتماد به نفس بالا چه ویژگی هایی دارد، تمام این سوالها ممکن است از نگاه شما و من فرق داشته باشد ولی اصل این ویژگی تغییر نخواهد کرد ، در این مقاله سعی می شود هر آنچه که درباره اعتماد به نفس هست ذکر شود
قسمت یک:
عشق به کار خود
همه ی انسان ها خواستار داشتن اعتماد به نفس می باشند. کسانیکه اعتماد به نفس دارند تشنه تر از دیگران برای بیشتر داشتن آن هستند. کسانیکه به قدرت اعتماد به نفس باور دارند این را خوب می دانند به زودی به آنچه که میخواهند میرسند زیرا داشتن همین ابزار برای فتح تمامی خواسته ها کافی است.
نیرویی که در اعتماد به نفس نهفته است فراتر از هر نیروی بیرونی و داخلی است. شما با استفاده کردن فقط بخشی از آن میتوانید به آرزوهایی که در سر دارید برسید و به تمامی خواسته هایتان جامه ی عمل بپوشانید. تنها یاد گرفتن شما برای اینکه چطور از اعتماد به نفستان کمک بگیرید کافی نیست، شما باید جدای از یادگیری به خودتان قول دهید که از این نیرو کمک بگیرید و عمل کردن به آن مهمتر از همه چیز است. با دسترسی به منبع قدرت بی پایان بشری تمامی کارها برای شما آسان و عملی میشوند. تنها تفاوت انسانهای بزرگ و همیشه برنده در همین یک اصل مهم است که یکی به خود و قدرت خود باور دارد و دیگری اگرچه قدرتمند باشد ولی باورش به خود کم است. بیشتر انسانها از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند و بهتر است بگوییم معنی واقعی این کلمه را نمی دانند.
بهترین تعبیری که از اعتماد به نفس در کوچه بازار میتوان شنید این است: اعتماد به نفس داشته باش و خودت را باور کن.
آیا از نظر شما همین تعبیر برای اصلیترین قدرت درونی کافی است؟ من که این تعبیر را برای تعریف اعتماد به نفس کامل نمیدانم زیرا این درست نیست که ما فقط زمانی که به کمکش نیاز داریم به سراغش رویم. شما باید هرلحظه از زندگی خود را با این نیرو پیش ببرید نه اینکه بعضی از مواقع آنهم زمانی که از خود و قدرتتان فراموشتان شده است. شما باید قبل از باور داشتن به خود، خودتان را همانطور که هستید قبول کنید این نمیشود که شما خود را قبول نداشته باشید ولی خود را باور داشته باش
قسمت دو:
رابطه اعتماد به نفس با عزت نفس
هیچگاه نخواهید که اعتماد به نفس را تنها داشته باشید زیرا این قدرت بدون عزت نفس بی ارزش است. تصور کنید که شما بخواهید اتاق خود را رنگ بزنید آیا میتوانید بدون سمباده کشیدن دیوارها قبل از نقاشی اتاقتان را خوب رنگ آمیزی کنید؟
شما اگر بخواهید که بدون کسب عزت نفس به اعتماد به نفس برسید باید به شما بگویم که این کار شدنی نیست اگر کسی قبل از رسیدن به اعتماد به نفس عزت نفس را نادیده بگیرد دچار غرور می شود نه اعتماد به نفس. پرسشی که در اینجا میشود این است:
عزت نفس چیست؟
اگر من بخواهم عزت نفس را تعریف کنم آن را چیزی جز دوست داشتن خود نمیدانم. البته این تعبیر را با خودشیفتگی نمایشی اشتباه نگیرید. شما باید یاد بگیرید که خودتان را دوست داشته باشید، برای خودتان ارزش قائل شوید و اجازه ندهید که دیگران بتوانند شما و شخصیت شما را تخریب کنند. برای داشتن عزت نفس شما باید دیگران را به اندازه خود دوست داشته باشید و باعث شوید که دیگران در کنار شما احساس بزرگی و خودباوری بکنند.
انتخاب کردن بهترین چیزها برای خود و دیگران معنی دیگری از عزت نفس است اگر میدانید که بودن و نبودنتان در مکانی به یک اندازه ارزش دارد شما باید نبودنتان را در آنجا انتخاب کنید زیرا این چنین به بودن خود احترام گذاشته اید. شاید شما معنی عزت نفس را در دیگر کتاب ها به گونه ای دیگر خوانده باشید ولی باور من این است که دیگران هم برای بالا بردن عزت نفس ما دخیل هستند پس در انتخاب دوست باید بسیار دقت کرد. بزرگترین دشمن اعتماد به نفس وحشت از انجام دادن کاری است که شما در آن به اندازه کافی خوب هستید ولی لحظه ای که میخواهید آن را در برابر دیگران انجام دهید خرابش میکنید.
قسمت ۳ - به روز شده در تاریخ ۲۶ / ۸ / ۹۵
آواز بخوانید تا به اعتماد به نفس برسید :)
شما اگر در خلوت خود میتوانید کاری را به خوبی انجام دهید باید این را قبول کنید که در جلوی دیگران هم از پس آن کار میتوانید برآیید. برای نمونه اگر شما در خلوت خود صدای خوبی برای آواز خواندن دارید ولی در جمع نمیتوانید آن کار انجام دهید تنها راهش این است که آن را در برابر دیگران انجام دهید. اگر از افراد غریبه خجالت میکشید از اطرافیان خود شروع کنید و این را بدانید که اگر صدای شما خوب باشد دیگران بشما این موضوع را خواهند گفت و این امر باعث میشود که شما هم خجالتتان کم شود و هم تجربه کسب کنید.
شاید شما یک یا چند بارکاری که وحشت داشتهاید را در برابر دیگران انجام دادهاید و نتوانستهاید نظر آنها را به خود جلب کنید و از همین روی خاطره بدی از انجام دوباره آن دارید. اگر نمیخواهید که آن اتفاق دوباره بیفتد راهی بجز تمرین ندارید و تا جایی که میتوانید توانایی خودتان را در آن کار بالا ببرید ولی دست روی دست نگذارید آخر زمان به سرعت در حال گذشتن است شاید در آینده خود را دیگر در آن کار که عاشقش بودید نبینید. دانستن این موضوع که شما عاشق کاری که میکنید هستید اعتمادبه نفس شما را بالا میبرد. تمام انسانهای بزرگ از نظر من و شما عاشق کار خود بودهاند و در لحظه به لحظه از زندگی خود آن کار را با عشق انجـام دادهاند. شما بـا دوسـت داشتن میتوانید به عشق برسید و زمانی که به آن رسیدید ترسهای گذشته برایتان خندهدار و تمام کارها از نظرتان عملی میشوند.
قسمت ۴ - به روز شده در تاریخ ۱۹ / ۹ / ۹۵
نبود اعتماد به نفس
یکی از بزرگترین مشکلات انسانها که در طول روز با آن درگیر هستند ایمان نداشتن به خود است. شما اگر به شاگرد آرایشگر توجه کرده باشید متوجه میشوید که او از روز اول عادت میکند در برابر مشتریان کاری را انجام دهد و حتی زمانی که او موی مشتری را خراب میکند بازهم در برابر دیگر مشتریان است. باگذشت زمان او رفته رفته یاد میگیرد که در برابر دیگران خجالت نکشد و کارش را از روی حوصله و بدون دستپاچگی انجام دهد. همین رویه باعث میشود که او در کارش اعتماد به نفس پیدا کند و در برابر هرکسی به کارش مشغول باشد. برعکس آن کسانیکه کارشان درون یک دفتر است و دیگران در حین کار نمیتوانند آنها را ببینند، آن دسته از آدمها اعتماد به نفس پایینی دارند. مجریان تلویزیون و یا برنامههای زنده از هیچ چیز خجالت نمیکشند آنها به قدری توانا هستند که میتوانند هرکسی را به چالش بکشانند حتی اگر درباره یک حرفه و یا علم خاصی کم معلومات باشند.
رئیس یک اداره را میشناختم که خط خوشی داشت ولی این خط خوش زمانی خوب بود که شما در حال نگاه کردن آن نبودید و او تنها در دفترش مشغول کار بود. هرلحظه که او میخواست در برابر شخصی چیزی را یادداشت کند هول میشد و خطش ناخوانا میشد حتی امضای او هم در برابر دیگران خراب میشد.
اعتماد به نفس در کودکان
بخاطر میآورم زمانی که درس میخواندم هرگز حاضر نبودم که در برابر معلم درس پس بدهم البته این تنها مشکل من نبود و تمام همکلاسیهای من از انجام این کار ترس داشتند. ترس از این کار دو عامل داشت
-
-
- اولین عامل: معلم بداخلاق
- دومین عامل: نداشتن اعتماد به نفس
-
شاید شما به خودتان بگویید در آن سن و سال کسی اعتماد به نفس را درک نمیکند و تنها دلیل معلم و بداخلاق است ولی باید بشما بگویم که کاملاً در اشتباه هستید زیرا آدمی در آن سن بهصورت ناخودآگاه از اطرافیان خود مخصوصاً پدر و مادر اعتماد به نفس را فرامیگیرد. زمانی که بشما در خانه دائما گفته میشود این کار را بکن آن کار را نه و یا تو عرضه هیچ کاری را نداری این امر کاملاً طبیعی است که شما در برابر معلم و یا دیگر دانش آموزان درس بلد بوده را نتوانید جواب بدهید. ما با رفتارهای خودمان به فرزندانمان یاد میدهیم که چطور قوی شوند. اگر میخواهید در آینده فرزندانی با اعتمادبهنفس بالایی داشته باشید سعی کنید که آنها را از کاری که عاشقش هستند بازندارید البته این را فراموش نکنید که منظور از هر کاری این نیست که اگر فرزند 10ساله شما اگر خواست پشت فرمان بنشیند به او اجازه این کار را بدهید. زمانی که شما به فرزندان خود یاد میدهید که چطور مسئولیتپذیر باشند دیگر از آینده آنها نباید هراسی داشته باشید. ولی اگر هرچه فرزندانتان از شما طلب کنند و برای رسیدن به آنها ذرهای تلاش نکنند در آینده آن فرزندان از ضعف اعتماد به نفس و شخصیت رنج میبرند.
آقای مسنی را میشناختم که هر بار قصد داشت برای خانهاش خرید کند برای پسرش که ازدواج کرده بود هم خرید میکرد. اولش فکر کردم که پسر او سرش بسیار شلوغ است و زمانی برای خرید کردن ندارد ولی بعد متوجه شدم که پسرش نمیتواند خوب میوه جدا کند و یا راه و روش خرید را بلد نیست! پدرش با کمک کردن به او توان این کار را از وی گرفته بود و خود او هم در خودش نمیدید که بخواهد از پیشنیازهای اولیه زندگیاش برآید.
مسئولیت پذیر باشید تا اعتماد به نفس را کسب کنید
شما باید تا جایی که میتوانید مسئولیتپذیر باشید. کاری که از عهده خودتان برمیآید را از دیگران نخواهید که برایتان انجام دهند. هرزمان کاری توسط شما شروع شود و به پایان برسد اعتماد به نفستان بیشتر از گذشته و باور به خودتان بیشتر میشود. بعضی از مواقع از من پرسیده میشود که آیا ما باید کاری را که هیچ سررشتهای از آن نداریم بگوییم بلد هستیم و آن را انجام دهیم؟ پاسخ به این پرسش روشن است: شما دلیلی ندارد که در هر کاری اظهار فضل کنید و یا کاری که از آن هیچ سررشته ندارید را بخواهید انجام دهید. منظور از اعتماد به نفس این است که شما باید کاری را که بلد هستید و دانش کافی نسبت به آن دارید را با تمام قدرت انجام دهید و شک را از خود دور کنید. شما باید تا جایی که میتوانید عهدهدار کارهای بزرگ شوید و ایمان داشته باشید که میتوانید از عهده آنها برآیید. تصور میکنیم که شما یک مهندس معمار هستید و تابهحال پروژه عظیمی را انجام ندادهاید، حال بشما پیشنهاد یک کار بزرگ میشود ولی شما به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی از انجام دادن آن خودداری میکنید، فکر میکنید چه کسی بعد از شما آن پروژه را قبول میکند؟ آدم فضاییها! قطعاً یک مهندس معمار درست بمانند شما.
قسمت ۵ - به روز شده در تاریخ ۱۹ / ۹ / ۹۵
اعتماد به نفس در انجام کارهای بزرگ
هرگز از انجام دادن کارهای بزرگ ترس نداشته باشید اگر آن کار را بلد هستید پس انجامش دهید. خیلی از انسانها بخاطر تبرئه کردن خود میگویند: من حوصله دردسر را ندارم! جالب است همین انسانها حوصله بیپولی را هم ندارند.
یک روز پسری جوانی با من صحبت میکرد و میگفت: زمانی که از پادگان آموزشی به یگان خدمتی تقسیم شدم برای اینکه خودم را از نگهبانی دادن راحت کنم به فرمانده گفتم: من یک آرایشگر هستم. از آنجاییکه آن گردان آرایشگر نداشت فرمانده با شنیدن حرف من بسیار خوشحال شد و گفت: برو از استوار فلانی کلید آرایشگاه را تحویل بگیر. من خوشحال از اینکه دیگر کارم معلوم شده آرایشگاه را تحویل گرفتم و آماده به کار شدم. چند دقیقهای نگذشته بود که دیدم فرمانده با کیف لوازمش در حال آمدن به سمت آرایشگاه بود. من هم که بهدروغ گفته بودم آرایشگر هستم و کلی از خودم و کارم تعریف کرده بودم دست و پایم شروع کرد به لرزیدن آخر توقع من از آرایشگری در پادگان ماشین کردن سر سربازها بود نه اصلاح کردن پرسنل کادر. با خنده به صحبتش ادامه داد و گفت: بعد از نشستن فرمانده بر روی صندلی و لبخند زدن به من که معنیاش رضایت از پیدا کردن آرایشگر برای گردان و بینیاز کردن آنها از آرایشگاه بود نگاهی انداخت و گفت: اگر کارت خوب باشد میگویم از لوحه نگهبانی اسمت را بردارند و هرروز به مرخصی توی شهری بروی. از شنیدن این حرف بسیار خوشحال شده بودم و با خودم گفتم خدایا من که آرایشگری بلد نیستم خودت ختم به خیر کن. میگفت: در حال طول دادن کار بودم که ناگهان یک سرباز عجولانه به درون آرایشگاه آمد و گفت: فرمانده پادگان شما را خواسته. او به من گفت: سریعتر پیشبند را بازکن من هم ازخداخواسته پیش بند را باز کردم و او رفت. فرمانده گردان دیگر به گردان باز نگشت چون با درخواست انتقالیاش موافقت شده بود و از آن پادگان برای همیشه رفت. فرمانده بعدی هم آنقدر سرش کم پشت بود که مثل سربازها موهایش را ماشین میکرد. آن پسر آرایشگری را در پادگان یاد گرفته بود و بعد از خدمتش تبدیل به یکی از بهترین آرایشگرها شده بود. این داستان به ما یاد میدهد که در بعضی مواقع قبول کردن مسئولیتی که ما تابهحال آن را انجام ندادهایم میتواند زندگی ما را متحول کند. آن پسر یکی از دغدغههای بعد از خدمتش کار بوده ولی با قبول آن کار حرفه آیندهاش تضمین شده بود.
فراموش نکنید که کار آن جوان اشتباه بوده زیرا او از آرایشگری هیچچیز نمی دانسته ولی ترس از نگهبانی باعث شده بود که او دست به کاری بزند که تابحال انجامش نداده. شما باید دست از سرزنش کردن خودتان هرچه سریعتر بردارید. این دلیل نمیشود که شما در زمان کودکی خود اگر نتوانستهاید کاری را انجام دهید حال هم از عهده آن کار نمیتوانید برآیید. بیشتر انسانها خودشان را بخاطر کاری که در زمان گذشته انجام دادهاند و در آن کار شکست خوردهاند را مقصر میدانند و همین عامل باعث میشود که از تجربه کردن کارهای جدید کنار بکشند. شما باید این را قبول کنید که گذشته را نمیشود تغییر داد و در زمان حال باید زندگی کنید.