داستان ادیسون از زبان پسرش
جملات بزرگان جملات و شعر زیبا درباره خویشتن اخلاق و رفتار فکر و اندیشه اطمینان و تشویق حرص و طمع انسان ایمان دانش راد
صد قدم تا شمای بهتر
قدم 94
داستان ادیسون از زبان پسرش
داستانی از ادیسون را در یکی از کتابهای اخیر خواندم که از زبان پسرش، چارلز ادیسون بود. این داستان هیچگاه و در هیچ کتابی بجز این کتاب، نوشته نشده است و به همین دلیل بسیار مشتاق هستم تا این را برای شما تعریف کنم. توماس ادیسون در سن جوانی کاملاً ناشنوا میشود و دلیلش هم این بوده که وقتی او پسر بچه ای بوده مجبور بوده به دنبال قطار بدود تا بدون بلیط بتواند از انتهای قطار وارد شود و در آنجا روزنامه و سیگار بفروشد. وقتی او در حال دویدن بوده هر دو دستش پر بوده از روزنامه و سیگار، برای همین دوست او در انتهای قطار ادیسون را از گوش هایش بلند میکرده و به درون قطار می آورده. او بیشتر از 1099 اختراع دارد و جمعیت نیروی کار او که وی برایشان کار آفرینی کرده بیشتر از 200 میلیون نفر میباشند. توماس ادیسون زمانی که کاملاً ناشنوا بوده، گرامافون را اختراع میکند و بعد از آن دستگاه ضبط صدا.
پسر او میگوید: پدرم با اینکه نمیشنید ولی دستگاه هایی را خلق میکرد که به درد خودش نمیخورد و این نشان از این دارد که او به فکر رفاه همه بوده نه مادیات. بهترین اخلاق او تشویق کردن دیگران بود و هرزمان کسی به دیدن او می آمد با دیدی متفاوت او را ترک میکرد. توماس ادیسون، خویش را از درون خودش تشویق میکرده و او تنها شخصی بوده که بدون کمک هیچ انسانی به بزرگترین مخترع جهان تبدیل شده است. از شما میخواهم به قدرت خود فکر کنید و خودتان را دست کم نگیرید. توماس ادیسون هم شخصی بوده درست بمانند من و شما ولی با دیدگاهی متفاوت نه مخلوقی متفاوت.
قدم 94 از 100