در روزی بسیار نزدیک همه ما دستانمان از دنیا کوتاه خواهد شد و گدای چند صلوات از انسان های روی زمین میشویم، پس من هر شب برای بازدیدکنندگان سایتم صلوات میفرستم، یعنی برای تو که این متن را میخوانی، حال میشود تو هم برای من بفرستی؟ :)
پیله ی برایم درست کرد از جنس عشق و زندگی و امید مواظبم بود وقتی در تمنای چشم باز کردن بودم شب و روز چشم بر من هدیه کرد تا تابلویی که برایم نقاشی کرده بود را ببینم تابلوی زندگانی دست های را بر من هدیه کرد تا حس زیبایی را لمس کنم پاهایی برایم گذاشت تا وجودش را احساس کنم و به سوی بهترین بدوم او بر من همه چیز داد او حتی از خود به من داد او روح خود را بر من هدیه داد
میدانی که چه کس را می گویم او خدایم است او خدایت است
او هنوز مواظبم است او هنوز هر روز زندگانی را برایم نقاشی می کند هر روز یک جور او هنوز مرا به سو ی بهترین می خواند او هر روز برایم هدیه ی از جنس زندگی بر من میدهد او هنوز هم خدایم هست و خواهد بود
عاشق شده ام عاشق شده ام از ان روزی که به دنیا امدم عاشق مهربانیش عاشق وجودش عاشق خودش عاشق خدایم سالهاست عاشقم عشقم فقط اوست خدایت میشناسیش اشناست او هرروز هر کاری برای من میکند برای تو هم همین کار را میکنداو خود عشق است...
مهربان خدای خوبم تا وقتی با منی من غم ندارم کنار تو دیگه ماتم ندارم غمم رفته کنارت شاد شادم دیگه تنها تویی دارو ندارم . بمون با من عزیز مهربونم میخوام من تا ابد عاشق بمونم !!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
زندگی، یعنی عشق فرصت همراهی با، امید است درک همین اکنون است وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم رسم پذیرایی از تقدیر است یعنی تکاپو یعنی هیاهو شب نو، روز نو، اندیشه نویعنی حرکت و امید