داستان کوتاه و آموزنده - معاون بانک جهانی و دختر بیل گیتس
داستان کوتاه و آموزنده معاون بانک جهانی و دختر بیل گیتس
پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است، قبول است
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید: