بازی با احساسات - متن کوتاه زیبا

عالی بود میتونی همون اسمشو نمیدونم چی بزاری مهم اینه که تو دوست داری ...موفق کامروا باشی

اوهوم:)

روح بابابزرگم شاد کسی میرنجودندش ناراحت نمیشد..میگفت باباجون زدن نداره..یه روز وقت خودزنیشون میرسه

ای غزل خوان بلبل باغ خدا

می‌رسد این مژده از گلشن به گوش مرغ حق هرگز نخواهد شد خموش

گر به تاراج خزان گلبن رود خون رز خود در قدح آید به جوش

بار دیگر تازه گردد جان ما ای همه مغبچگان می‌فروش

ای غزل‌خوان بلبل باغ خدا یاسمن بیمار گردد رخ مپوش

گوش ما نامحرم اسرار نیست لب گشا از بهر پیغام سروش

ای صبا از کوی جانان نکهتی آور آخر سوی این دل‌رفته هوش

گر به جای باده زهرت می‌دهد یار داند چیست ای عاشق بنوش

بارالها مرغ باغ خویش را در امان دار از خطرهای وحوش

ای عجب گر دیده خون گرید ازین ناله‌ها کز نای دل آید به گوش

در غمت ای راحت روح و روان دل به درد آمد -خدا- جان در خروش


زنده یاد احمد عزیزی7 تیر 1360 « رحمت الله علیه »

مرسی خدا

ما از پس خیلی حرفا؛آدما و زبونشون بر نمیاییم...
ممنون به خاطر چرخ روزگارت...

روزگار راست میگه:)))
بله گل قشنگیه
همین الان زلزله اومد:/

گلِ واقعیه :)؟
یعنی تو طبیعت هست ؟
خوشکله

این قانون طبیعته.

سلام روزتون پر از احساسات عالی
فکرکنم یجورایی منظورش به کارما هسته
داخل دنیا هرکاری انجام بدی چه خوب چه بد بلاخره یه روزی به خودمون برمیگرده به این نیرو که همچین حرکتی انجام میده رو میگن کارما حتی رضامیرزایی(مدلینگ)هم داخل یکی از استوری هاش نوشته بود بامن در بیوفتی؟ میزارم کارماخودش حسابت روبرسه باخانوادم دربیوفتی؟من خودم کارمامیشم

واقعا این حقیقته