یک شعر باحال نوروزی :)
یک شعر ساده زیبا و طنز با موضوع تبریک نوروز
ضمن عرض سلام و تبریک بسیار
برای فرارسیدن عید و فصل بهار
بدون هیچ مقدمه و پیش گفتار
نکته ای بگم دوستانه و به اختصار
که جون هر کی دوست دارین توی این دیار
توی سال نو مثبت باشین و امیدوار :)
بعضی ها از سر صبح غُر می زنن که ای هوار :)
که من بدشانسم، بدبخت و بدبیار :)
اگر دو روزی نباشن روی خَر مُراد سوار
ناسزا می گن به زمین و زمان و در و دیوار
توی سختی ها و مشکلات و تحت فشار
آرزوی مرگ می کنن روزی صدهزار بار
یکی نق می زنه که خوش به حال شمسی خانم و آقا مازیار
که همش گردش و تفریحن از اروپا گرفته تا ماداگاسکار
اما شوهر من همش چسبیده به دوستاش و به کار
من توی خونه حکم کلفت دارم و خدمتکار
این همه بشور و بپز و این رو ببر و بیار
آخرش هم میگه: عجب زنیه، خانم آقا خشایار :))))
اگر ببینه که مدتی مریض شدم و بیمار
یا حتی اگر جلوش بمیرم، اصلاً انگار نه انگار
یکی می گه خوش به حال مردم، شامشون ماهی و خاویار
ما توی سفره مون کوکو سبزی، یک کمی ماست و خیار
یکی دیگه آخر تنبلیه و همیشه کسل و خمار
یه دستش به قلیون و دست دیگه اش به سیگار
یکی می گه جامعه خرابه و همه دزدن و عیّار
واسه پولدار شدن باید دغل باشی و کلاه بردار
یکی نشسته همش حرف می زنه و می ده شعار
که باید چنین و چنان کرد اما خودش بیکار و بی عار
یکی غُر می زنه که چرا هر کی دستش توی دست یار
ما دریغ از یه مورد خوب و یه خواستگار
یکی هم از صبح تا شب توی خونه یا محل کار
مدام اخماش توی هم و بلا نسبت مثل برج زهرمار :)
بیاید توی سال نو مهربون باشیم و درستکار
دل بی کینه، بی توقع و بی انتظار
همیشه نگاه مون به داشته هامون باشه و لطف پروردگار
که راستی راستی نمیشه آورد اونها رو به شمار
نگاه مون مثبت باشه هم به گل، هم به خار
قلب و زبون مون شاکر باشه و سپاسگزار
دلتون شاد و عمرتون پربار
بنده رو هم دعا کنین بسیار
سیدمجتبی حورایی