۶

در و دل با خدا

در و دل با خدا 

ابر اسمانی

گفتم: خسته‌ام

گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)

 

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیکباشه (احزاب/63)

 

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!

گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

 

گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل..." اصلا چطور دلت میاد؟

گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهرباناست (بقره/143)

 

گفتم: دلم گرفته

گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند(یونس/58)

 

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله

گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159)

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛ 

گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)

 

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم

گفت: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال" هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)

 

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفت: "ألا تحبون ان یغفرالله لکم" دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)

 

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی

گفت: "و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه" پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)

 

گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟

گفت: "الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده" مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/104)

 

گفتم: دیگر روی توبه ندارم

گفت: "الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب" ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/3)

 

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت: "ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/53)

 

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟

گفت: "و من یغفر الذنوب الا الله" [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱35)

 

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ... توبه می‌کنم 

گفت: "ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)

 

ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟

گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)

 

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟

گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)

 

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد

گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش!(انفال/24)

 

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم

گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم(ق/16)

 

 

 

 

با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشته‌هایش!...

 به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟! ...

پس باید ثابت کنم که شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.

باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم... 

در روزی بسیار نزدیک همه ما دستانمان از دنیا کوتاه خواهد شد و گدای چند صلوات از انسان های روی زمین می‌شویم، پس من هر شب برای بازدیدکنندگان سایتم صلوات میفرستم، یعنی برای تو که این متن را میخوانی، حال می‌شود تو هم برای من بفرستی؟ :)
جهت دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود ، در خبرنامه عضو شوید
۶ دیدگاه
    • avatar
      سپاس 
  1. avatar
    یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷) ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً (۲۸) فَادْخُلِى فِى عِبَادِى (۲۹) وَادْخُلِى جَنَّتِى‏ (۳۰)
    به امید مخاطب قرار گرفتن این آیات هنگام پر کشیدن به سوی خدا....
    • avatar
      🌷
  2. avatar
    بهار هم رفت ...

     

    تابستان یعنی

     

    آشتی دوباره تو با طبیعت

     

    مگر سر جنگ داری بانو

     

    هر سال با " تیر " می آیی ...!

  3. avatar

     دلم می خواهد به بعضی ها

     

    بگویم باش

     

    حتی من اگر نباشم ...

     

    پدرم یکی از آنهاست ...

    • avatar
      :)
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
زندگی، یعنی عشق فرصت همراهی با، امید است درک همین اکنون است وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم رسم پذیرایی از تقدیر است یعنی تکاپو یعنی هیاهو شب نو، روز نو، اندیشه نو یعنی حرکت و امید
کانال تلگرام در بیان دنبال کنید