داستان پیرزن با کوزه آب شکسته
یکی ازکوزه ها ترک داشت ومقدارى از آب آن به زمین مى ریخت، درصورتی که دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید
مردمانت مسجد میسازند... نماز میخوانند... چرا برایشان باران نمیفرستی؟؟!!
خدا پاسخ داد:
گوشه ایی از زمین دخترکی کنار مادر و برادر مریضش در خانه ای بی سقف بازی میکند...
تا مخلوقاتم سقفی برایشان نسازند، آسمان من سقف آنهاست ...
پس اجازه بارش نمیدهم!
خدایا نانی ده که به ایمانی برسم ... نه ایمانی که به نانی برسم
یک مربی حیوانات سیرک، می تواند با نیرنگ بسیار ساده ای بر فیل ها غلبه کند:
وقتی فیل هنوز کودک است، یک پایش را به تنه ی درختی می بندد. فیل بچه، هر چه هم که تقلا کند ، نمی تواند خودش را آزاد کند. اندک اندک به
میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم، خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.
وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند. وی به راهب مراجعه میکند و