۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه زیبا» ثبت شده است
    • داستان جالب و طنز - عمل زیبایی

      داستان جالب و طنز - عمل زیبایی

      خانم ۴۵ ساله ای بر اثر حمله ی قلبی، در بیمارستان بستری بود.

      در اتاق جراحی، لحظاتی مرگ را تجربه کرد. وقتی که عزرائیل را دید، از او پرسید:

      آیا وقت من تمام ا ست ؟!

       

      عزرائیل گفت: نه، شما ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر عمر می کنید.

       

      زن خوش حال شد و پس از بهبودی، تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عمل های زیر را انجام دهد:

    • مانند دریا باش - داستانک

      مانند دریا باش - داستانک

      داستان کوتاه آموزنده

      ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺮﺩ ...!

      ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭی ﺳﺎﺣﻞ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﺩﺯﺩ

      ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩی ﮐﻪ ﺻﻴﺪ ﺧﻮبی ﺩﺍﺷﺖ 

      ﺭﻭی ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨد

      ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ

      ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ.

      ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ،

      ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ

      ﻣﻮجی ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ

      ﺩﺭﻳﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﻴﺨﻮﺍهی ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺎشی ...

    • داستان پیرزن با کوزه آب شکسته

      داستان پیرزن با کوزه آب شکسته

      یک پیرزن دو کوزه آب داشت که آن ها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد.
      یکی ازکوزه ها ترک داشت ومقدارى از آب آن به زمین مى ریخت، درصورتی که دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید

    • سقف آسمانی

      سقف آسمانی

      فرشته از خدا پرسید:

      مردمانت مسجد میسازند... نماز میخوانند... چرا برایشان باران نمیفرستی؟؟!!

      خدا پاسخ داد:

      گوشه ایی از زمین دخترکی کنار مادر و برادر مریضش در خانه ای بی سقف بازی میکند...

      تا مخلوقاتم سقفی برایشان نسازند، آسمان من سقف آنهاست ...

      پس اجازه بارش نمیدهم!

      خدایا نانی ده که به ایمانی برسم ... نه ایمانی که به نانی برسم

زندگی، یعنی عشق فرصت همراهی با، امید است درک همین اکنون است وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم رسم پذیرایی از تقدیر است یعنی تکاپو یعنی هیاهو شب نو، روز نو، اندیشه نو یعنی حرکت و امید
کانال تلگرام در بیان دنبال کنید