۶۸ مطلب با کلمهی کلیدی «عشق اسمانی» ثبت شده است
-
-
-
-
-
-
خدایا تو قلب مرا می خری
سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴خدایا تو قلب مرا می خری
دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم به اینجا و آنجا
و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت
و هی این و آن سرسری آمد و رفت
ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است!
یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است!
یکی گفت: چرا نور اینجا کم است؟!
و آن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!
و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری
و من تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟
و فردای آن روز خدا امد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه پشت خود بست!
-
-
-
گفتم خدایا دلم گرفته گفت از من
دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴گفتگوی بسیار زیبا با خدا
گفتم خدایا دلم گرفته؛ گفت از من؟
گفتم خدایا از همه دلگیرم؛ گفت حتی من؟
گفتم خدایا چقدر دوری؛ گفت تو یا من؟
گفتم خدایا دلم را ربودند؛ گفت پیش از من؟
گفتم نگران روزیم؛ گفت آن با من.
گفتم خیلی تنهایم؛ گفت تنهاتر از من؟
گفتم درون قلبم خالیست؛ گفت پرش کن از عشق من.
گفتم دست نیاز دارم؛ گفت بگیر دست من.
گفتم از تو خیلی دورم؛ گفت من از تو نه.
گفتم آخر چگونه آرام گیرم؟ گفت با یاد من.
گفتم خدایا کمک خواستم؛ گفت غیر از من؟
گفتم خدایا دوستت دارم؛ گفت بیشتر از من؟
گفتم با این همه مشکل چه کنم؟ گفت توکل به من.
گفتم هیچ کسی کنارم نمانده؛ گفت بجز من.
گفتم خدایا چرا اینقدر میگویی من؟ گفت چون من از تو هستم و تو از من.
-
-
-
به سمت خدا
دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴
-