در روزی بسیار نزدیک همه ما دستانمان از دنیا کوتاه خواهد شد و گدای چند صلوات از انسان های روی زمین میشویم، پس من هر شب برای بازدیدکنندگان سایتم صلوات میفرستم، یعنی برای تو که این متن را میخوانی، حال میشود تو هم برای من بفرستی؟ :)
دیشب با خدا دعوایم شد وباهم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم و چند قطره اشک ریختم و خوابم برد صبح که بیدار شدم مادرم گفت: نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد
khodaya ye kari kon bfhmamet kheyli bishtar az qabl heset kona.
ان شالله برای همه
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
زندگی، یعنی عشق فرصت همراهی با، امید است درک همین اکنون است وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم رسم پذیرایی از تقدیر است یعنی تکاپو یعنی هیاهو شب نو، روز نو، اندیشه نویعنی حرکت و امید