کمال همنشینی در دانشگاه
یادمه سالها قبل زمانی که یک دانشآموز دبیرستانی بودم این جمله رو از زبان پدرم شنیدم
که میگفت :
یادمه سالها قبل زمانی که یک دانشآموز دبیرستانی بودم این جمله رو از زبان پدرم شنیدم
که میگفت :
پیر مرد از صدای خر و پف پیر زن هر شب شکایت داشت
پیر زن هرگز نمی پذرفت
شبی پیر مرد آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند
اما
از دیوانه ای پرسیدند: چه کسی را بیشتر دوست داری؟
دیوانه خندید و گفت: عشقم را
گفتند: عشقت کیست؟
گفت: عشقی ندارم
خندیدند و گفتند: برای عشقت حاضری چه کارها کنی؟
گفت:
هر انسانی، یک بار
برای رسیدن به یک نفر
دیر میکند
و پس از آن
برای رسیدن به کسان دیگر
عجلهای نمیکند