عجب زندگی میشه نه؟ - صوتی :)
سلام
خوبید؟ من هم مثل همیشه خوبم :)
فایل صوتی این پست
شاید خیلی از شماها ترس از ازدواج داشته باشید، به این معنی که دوست داریم ازدواج کنیم ولی یک ترسی هم درونمون هست که نکنه طرف بد از آب در بیاد یا من نتونم خوب زندگی رو بچرخونم از طرفی آمارهای طلاق در اوایل زندگی جوانها این نگرانی رو بیشتر میکنه، کسانی که راه من رو قبلا رفتن و شکست خوردن ما رو بیشتر نگران بکنه و باعث بشه برای ازدواج قدمهای تردید آمیز برداریم
حق داریم :) و حرفی توش نیست ولی دقت کنیم که وقتی کسی قدم اصولی برای ازدواج برنداشته به این معنی نیست که من هم نمیتونم قدمی صحیح بردارم، میتونیم قدمهای اصولی و محکمی برداریم و بسیاری از مشکلاتی که الان توی خیلی از زندگیها هست رو از قبل چاره ای براش داشته باشیم، این قدرت تفکر ما هست که چقدر میتونیم پیشگیری کنیم از مشکلاتی که ممکنه در آینده به وجود بیاد، تجربه انسانهای دیگه خیلی میتونه به ما کمک بکنه.
یک سوال ساده میپرسم اگر گواهینامه راهنمایی و رانندگی نداشته باشی و از طرفی میدونی که تا حالا توی شرایطی نبودی که بخوای ماشین برونی ولی حاضری به همراه خانوادت بری پشت ماشین بشینی و ماشین رو توی شهر یا جاده برونی؟ میدونی چیه؟ ممکنه اولش شاید راحت باشه ولی وقتی یه ماشین دیگه بوق میزنه یهو استرس میگیری یا داخل میدان شلوغی اونم ناخواسته بیوفتی و اصلا نمیتونی ماشین رو بین اون همه ماشین دیگه کنترل کنی، خیلی وقتها شرایط روحی هم میاد کاری که اصلا بلد نبودیم رو بدتر هم میکنه، اینجا هست که جدا از به خطر انداختن جان و روح خودت، جان و روح اعضا خانواده نزدیکت رو هم به خطر میندازی
نکته اینجاست، رانندگی نیاز به مهارت داره، مهارت اکتسابی هست، کسب کردنی هست، باید به دست بیاری تا بتونی بدون استرس و با خیال راحت پشت ماشین بشینی و اگر کسی بوق زد کنترل خودت رو از دست ندی چون میدونی باید چه کاری بکنی
زندگی کردن هم نیاز به مهارت داره، مهارت اکتسابی هست، کسب کردنی هست، باید به دست بیاری تا بتونی بدون ترس و با خیال راحت وارد زندگی بشی و اگر مشکلی توی زندگیت به وجود اومد خودت رو از دست ندی چون میدونی باید چه کاری بکنی
یکی از مهارتهای خوبی که من توی ذهن خودم دارم و خیلی دوست دارم پیاده بکنم نوع نگاه به وظایف طرف مقابل هست
شما به اوایل زندگی خیلیها نگاه بکنید، همه چی عاشقانه هست، همسر اشتباه میکنه، خطا میکنه، نفس میکشه، نگاه میکنه، غذای سوخته درست میکنه، خونه رو تمیز میکنه، خرید میکنه، سرکار میره و... همه این کارها اوایل زندگی برای طرف مقابل انگار یک جور عشق و محبت هست
حالا به نظر شما چی میشه که این عشق و محبت توی کارها از بین میره؟ چرا زوجها بعد ده سال دیگه مثل گذشته با عشق کنار هم غذا نمیخورن؟
به نظر من یکی از دلایل اصلی نوع نگاهها هست، منظورم چیه هست؟ در ادامه بیشتر توضیح میدم
شما فرض کنید خانم کلا خانهدار هست و کارهای خونه رو انجام میده مثل خیلی از زندگیهای ایرانیها و مرد هم تو بیرون کار میکنه، حالا دو نوع نگاه به کارهایی که این دو توی زندگی روزانه انجام میدن وجود داره
نگاه اول که اکثرا اینطوری هست نگاه وظیفهای هست، یعنی زن که از خواب پا میشه انتظار داره مرد بره سرکار و حالا چرا میره؟ خب وظیفه مرد هست بره پول در بیاره و حالا مرد عصر برمیگرده و انتظار داره که خانم غذایی درست کرده باشه، وظیفه زن میدونه.
حالا حفره توی زندگی از کجا شروع میشه؟ از کجایی که طرف وظایف رو گاهی انجام نده مثلا به دلایل مختلفی مثل کسالت، تنبلی، سستی، بیماری یا بیرون رفتن وقت نکردن و ... خانم نتونه غذا درست کنه و یا اصلا مرد نتونه عهدهدار مخارج خونه باشه و گاهی کم بیاره، این مشکلات یک بار دو بار خیلی ضربهای نمیزنه ولی به مرور زمان و با تکرارش خیلیها رو تغییر میده، برای اثبات حرفم کافیه یک اطرافت نگاه بکنی تا ببینی چقدر آدمها نسبت به بقیه در گذر زمان نگاهی متفاوت پیدا کردن
نگاه دوم چطوری هست، نگاه دوم برپایه لطفه، یعنی زن که از خواب پا میشه و میبینه که مرد رفته سرکار این رو لطف میدونه و میگه شکر که شوهرم رفته سرکار و این لطفی هست که داره انجام میده برای من و بچههام که در اسایش باشیم، مرد داره میاد خونه و بوی غذا رو میچشه میگه این لطف خانم هست برام وقت گذاشته و یک غذای خوب درست کرده، خانم اگر منزل رو تمیز میکنه مرد این رو لطف بدونه و مرد که میره خرید میکنه زن این رو لطف بدونه
ماهیت لطف چیه؟ توجه کردید وقتی کسی به ما لطفی میکنه منتظریم جبرانش بکنیم؟ داری اسباب کشی میکنی و رفیقت میاد بهت کمک میکنه و تو با تمام آگاهی میدونی که وظیفه اون نیست، و این یک لطف هست و بعدا دنبال فرصت هستی بهش کمک بکنی چرا که توی ذهنت ثبت شده که بهت کمک کرده درحالی که وظیفه ای نداشته.
ولی حالا برید از یک سرباز درباره خدمت ازش سوال بپرسید، کم پیش میاد خاطرات خوب داشته باشه چرا که همه چیز در اونجا برپایه وظیفه هست، برای همین از خدمت نفرت پیدا میکنه
لطف چی تاثیری داره؟ وقتی نگاه برپایه لطف باشه و خانم بلند میشی خونه رو تمیز بکنه مرد هم سریع بلند میشه بهش کمک میکنه، چرا؟ چون خانومش لطف کرده براش غذا درست کرده و دنبال فرصتی هست بهش کمک بکنه، وقتی مرد داره میره خرید خانم خونه هم باهاش میره تا بهش کمک بکنه، چرا؟ چون میدونه مرد از صبح تا عصر لطف کرده برای خانوادش کار کرده
عجب زندگی رویایی میشه اگر نگاه همش برپایه لطف و جبران باشه، همش طرفهای مقابل در تلاش هستند به هم کمک کنند چون که لطف دیدند
نگاه وظیفه باعث افزایش انتظارات میشه، بالا رفتن انتظارت در زندگی باعث بیشتر شدن فشار به طرف مقابل میشه، فشار بیش از حد باعث از کار انداختن طرف میشه و از کار انداخته شدن طرف یعنی شروع مشکلات جدید در کنار انتظارت بالا
نگاه لطف باعث افزایش عشق و محبت میشه، بالا رفتن عشق و محبت در زندگی باعث میشه فشار کمتری طرف مقابل تحمل کنه، فشارکمتر باعث تقویت و توان طرف میشه و بالا رفتن توان طرف یعنی ایستادگی در برابر مشکلات در کنار هم و حل مشکل
و ماها باید تلاش کنیم این مهارت نگاه رو تقویت کنیم تا زندگی خوبی رو داشته باشیم، مهارت خوردنی نیست که بگی اوکی حل شد، کسب کردنی هست، باید تمرین و تلاش کرد تا کسب بشه
نظر شما درباره نگاه وظیفه و نگاه لطف چیه؟ :)