سلام ماه من - سلام خرداد
سلام ماه من، دیشب دلم برایت تنگشده بود،چشمبهراهت بودم، رفتم سراغت را از فلک بگیرم، اما هر چه گشتم اثری از تو نبود، خسته و حیران شدم، مرا زمانه به خواب غفلت برد و نتوانستم به پیشواز تو بیایم، چه خبر از تمام خوبیهایت؟ چه خبر از مهربانی هات؟ شنیدهام آمدهای تا باهم امسال را بسازیم، سالی خوب
من آماده هستم رفیق 23 ساله من، بیا بنواز تا من برقصم
ماه من گر تو می آمدی همه روضه میخواندند، حال نمیدانم از سر شوق بود یا رمیدگی
هر چه باشد تو عزیز من هستی، تو را بد میخوانند، تو را ماه امتحانات میخوانند، تو را ماه عزرائیل برای دانشجوها میخوانند، ولی من تو را ماه سرنوشت میخوانم ماه فرصت میخوانم، تو هستی که آینده من را رقم میزنی، تو یادآور زادروز منی، کدام ماه بهاندازه تو مهم است؟ تو مهمترینی، تو بهترینی، درد و بلایت بخورت به ماههای دیگر، فروردین با آن همه دک و پوزش در مقابل عظمت تو حتی یک روز هم نمیشود،ماههای دیگر بهخوبی تو روزگارمان را نکردند ولی تو زیبا میکنی بدون درد، آنها فقط آمدن لبخند زدن و رفتن ولی تو میآیی و میسازی و میروی ولی با سری بالا
ماه من، بهانه بودن من، اگر بخواهم تمام حرفهای دلم را خلاصه کنم و از ته قلبم برایت نغمهسرایی کنم میگویم تو سمبل تمام رخدادهای بد در تقویم زندگیام هستی، چه کنم ماه من، دلم برای تمام مهربانیهایی که در تقویم زندگیام نگارش کردی لکزده بود، دوباره بوی باران مهربانیهایت را حس میکنم،نکند آسمان دلت میخواهد رحمت مهربانیهایش مثل دیروزها قسمت من کند؟
ماه من؟ میشود تمامش کنی؟ من خودت را میخواهم، من آنقدرها هم تشنه نیستم، میدانم تو پریشان منی ولی ...
راستی تو چه یا که هستی که من آنقدر حیران تو گشتم؟
میترسم از آن روزی که تو خسته شوی و به فلک بروی و ماه دیگری بیایید، چو یه لحظه شیرین
ماه من برایم بگو مگر دیروزها مهم بودند؟، امروزها مهم هستند، پس عزیز دل بیا برویم امروزها را دیروز کنیم