سلام ماه من – سلام خرداد 97
تا چشم گذاشتم و باز کردم، مرا باز یک عدد بالا نمودی، دوست داری به سرعت رعد بالا ببری؟
تا چشم گذاشتم و باز کردم، مرا باز یک عدد بالا نمودی، دوست داری به سرعت رعد بالا ببری؟
دلم تنگ است از این دنیا ، چرایش را نمیدانم
من این شعر غم افزا را شبی صد بار میخوانم
چه میخواهم از این دنیا ، از این دنیای افسونگر
سلام ماه من، دیشب دلم برایت تنگشده بود،چشمبهراهت بودم، رفتم سراغت را از فلک بگیرم، اما هر چه گشتم اثری از تو نبود، خسته و حیران شدم، مرا زمانه به خواب غفلت برد و نتوانستم به پیشواز تو بیایم، چه خبر از تمام خوبیهایت؟ چه خبر از مهربانی هات؟ شنیدهام آمدهای تا باهم امسال را بسازیم، سالی خوب
من آماده هستم رفیق 23 ساله من، بیا بنواز تا من برقصم
وقتی چترت خداست ...
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد
وقتی دلت با خداست ...
بگذار هر کسی میخواهد دلت را بشکند
وقتی توکلت با خداست: ...
بگذار هر چقدر میتوانند با تو بی انصافی کنند
وقتی امیدت با خداست: ...
بگذار هر چقدر میخواهند ناامیدت کنند
وقتی یارت خداست: ...
بگذار هر چقدر میتوانند نارفیق باشند
بگذار آسمان ببارد...
باکی نیست...
در هیاهوی زندگی دریافتم
چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم
و چه غصه هایی که سپیدی موهایم را حاصل شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود
و گرنه نمی شود
به همین سادگی