سلام ماه من – سلام خرداد 97
تا چشم گذاشتم و باز کردم، مرا باز یک عدد بالا نمودی، دوست داری به سرعت رعد بالا ببری؟ همهاش مال تو، ۲۴ سال پیش به جهان چشم گشودن نه به دست من بود و نه چشم بستن به جهان دست من است. و تو جز بازی با این اعداد کار دیگر نداری انگار :)
مزاح بود ماه من، میدانم تو فقط دکمه اخر را میزنی، زندگی که به سن نیست به دم و بازدمهایی است که از آن لذت میبریم، لذتی که در اوج سختیها و راحتیها آن را بچشیم.
یادش بخیر انگارهمان دیروز بود رفاقت 23 سالهمان را در خفا جشن گرفتیم.
عزیز دلم، خرداد، در مسیر زندگی من، شاید تو پر پیچترین و دست اندازترین ماهی باشی که من دیدهام، تو را شکر میکنم، گر زندگی صاف و مستقیم بود که خواب مرا میگرفت، باز خوب است تو مرا گرفتی و بیدارم کردی. تو را شکر میکنم. ولی نمیدانم چرا هر سال مرا سختتر میگیری، به خدا دل کندن از تو کار سختی هست چه برسد دوری تو، هر چند بودنت معنی سخت را بهتر تعریف میکند.
ماه عزیز من امسال شنیدم با رمضان دوست شدهای و با او امدی، چه رفیق خوبی داری، چه به هم میآید، انگار ۲ سختی را از وسط نصف کردهاند، شده این ۲ ماه در هم آمیخته، همین زیباییهایت را دوست دارم، زیباییهایی که بعد از خودت میگذاری، تو زیباترین ماهی همانند گل بنفش خوش بویی، تو پربرکتترین ماهی همانند باران نعمتی، تو را با ۱۱ ماه دیگر عوض نخواهم کرد، تو با کارهایت در یاد میمانی، حال این من هستم تو را باید کوک کنم تا زیبا بزنی، گر بی راهه زدن کاری ندارد.
روز آشناییمان به نیکی باد
پوریا آریافر