۲۹
دی ۹۴
نظرات
۹
ی که مرا خـوانـده ای،راه نـشـانـم بـده
در شـب ظـلـمــانی ام،مـاه نــشـانـم بـده
یوسـف مصری ز چـاه،گـشت چنـان پادشـاه
گـر کـه طـریـق ایـن بُـود،چـاه نـشـانـم بـده
بر قـدمت همچـو خاک،گریه کنـم سوزناک
گِل شد از آن گریـه خاک ،، روح به جـانم بده
از دل شـب می رسـد،نـور سـرا پـرده ها
در سـحــراز مشرقت،صـوت اذانـم بــده
سر خـوشـی این جـهـان،لـذت یک آن بُـود
آنچـه تو را خـوشـتـر است،راه بـه آنـم بـده