داستان واقعی - نگرشت را عوض کن تا به آرامش برسی
مادرش را سالها پیش از دست داده بود. حالا پدرش همه ی تکیه گاه و امیدش بود تا اینکه یک روز خبر فوت ناگهانی پدرش را شنید. احساس کرد تمام بدبختی های عالم روی سرش خراب شده است. آینده را تاریک می دید. تحمل این داغ بزرگ را نداشت و آرزوی مرگ خودش را می کرد.
از آن روز مدت ها گذشت. شرایط، وادارش کرده بود روی پای خودش بایستد. تحصیل اش را با جدیت بیشتر ادامه داد و از جهت شغلی و مالی پیشرفت قابل ملاحظه ای کرد. از همان روزهای ابتدای تنهایی و فراق پدر، انس اش با خدا بیشتر شد و حالا موسسه ی خیریه ای را تاسیس کرده بود تا روح پدرش را شاد کند. همه ی این اتفاقات خوب، پیامدهای مثبت آن رخداد ناگوار (فوت پدر) بود.
دوست من:
برای رسیدن به آرامش، لازم نیست مشکلاتت حل شود و آرزوهایت برآورده شود. برای دست یابی به آرامش، نباید الزاماً اوضاع بروفق مرادت باشد. اصلاً مگر می شود همیشه اوضاع بروفق مراد باشد! طبیعت زندگی دنیا این است که گاهی اتفاقات آنطور که دوست داریم رقم می خورد و گاهی نیز رویدادهایی را تجربه می کنیم که اصلاً موافق میل مان نیست و به حسب ظاهر بسیار تلخ و ناگوار است.
گاهی شرایط سخت و ناگوار زندگی را نمی توان تغییر داد. بنابراین باید چیزی در من و تو تغییر کند و آن نگاه و نگرش ماست.
اگر مشکلی و گرهی در زندگیت پیش آمده، اگر یکی از عزیزانت را از دست داده ای، اگر ظاهراً در موضوعی شکست خورده ای و اگر اکنون در مضیقه و تنگنا قرار گرفته ای، باید در عین حال که برای حل مسأله تدبیر و تلاش می کنی، تمرین کنی که این رخدادها را موهبت ببینی. همه چیز به نگرش تو وابسته است. تا چیزی در نگاه و نگرشت تغییر نکند، آرامش را تجربه نمی کنی و توان مقاومت نخواهی داشت. باید هم به خود تلقین کنی که این اتفاق ناگوار موهبت های فراوانی در دل خود دارد که به مرور خود را نشان می دهد و هم اینکه تلاش کنی این پیام ها و پیامدهای مثبت را ببینی و دریافت کنی.
در این میان الگوی من و تو، می تواند حضرت زینب علیها السلام باشد که پس از آن همه حوادث سخت، فرمود:
من جز زیبایی چیزی ندیدم
دقت کن که همه چیز به دیدن و چگونه دیدن، وابسته است. نگرشت را عوض کن تا آرامشت را تدارک ببینی.
سیدمجتبی حورایی
attitude: نگرش